...آه اگر میشد لحظه مرگ برگ را در غوغای باد به سوگ نشست
و غروب سرد لبخندها را آهی کشید
آنگاه که صدا افسانهای خواهد شد در سکوت
فریاد حریق قاصدکی خواهد بود در بیکران
و سرود تنهایی، تنهایی همه نغمهها را در خویش جای خواهد داد
بایسته تر آنکه در غروب آفتاب کوچ پرندگان را به نظاره نشینیم
و نغمهای جز افسانه باد را به خاطر نسپاریم...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر