۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

خاموشی

از چه رو فردایی بهتر را انتظار میکشی

خورشید دیر زمانیست که طلوع کردن را از یاد برده است

از رخنه‌های دیوار زمان گذشته را نفس بکش

و تلألو خاطره‌ها را قابی‌ بگیر زرین

نگاه کن که من و تو نیازمند یک نگاهیم

به همه آن‌ چیزی که تاریخ ما شدن را رقم زده

گذشت نتوان کرد کشتن چراغ را

چه که خاموشی آغاز تنهایی است

و تنهایی آغاز دردناک سرگردانی

هیچ نظری موجود نیست:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin