از چه رو فردایی بهتر را انتظار میکشی
خورشید دیر زمانیست که طلوع کردن را از یاد برده است
از رخنههای دیوار زمان گذشته را نفس بکش
و تلألو خاطرهها را قابی بگیر زرین
نگاه کن که من و تو نیازمند یک نگاهیم
به همه آن چیزی که تاریخ ما شدن را رقم زده
گذشت نتوان کرد کشتن چراغ را
چه که خاموشی آغاز تنهایی است
و تنهایی آغاز دردناک سرگردانی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر