۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

ترانه من

من اینجا در این برزخ

به بودن به رفتن

سخت بدبینم

به درک و باور غمها

به از بر کردن رنجها

سخت بدبینم

من اینجا در کنار رود آینده

قایقی در دوردست‌ها نمی‌‌بینم

من اینجا با نگاهی‌ ساده اما آرزومند

نه فردا را نه دیروز را

که امروز را می‌‌بینم

من اینجا در سکوت یک گرگ در درّه

در نبرد سخت سنگها با بهمن

در فرو غلتیدن یک قطره شبنم

تنها یک چیز را می‌‌بینم

هیچ نظری موجود نیست:

مطلب را به بالاترین بفرستید: Balatarin